مژده باد ای عاشقان آن یار ما می آید آخر
مقتدا و رهبر و سالار ما می آید آخر
بی قراران رخش قدری دگر آرام گیرید
مایه ی آرامش و دلدار ما می آید آخر
گرچه این دوران ما را سایه ظلمت گرفته
روشنی بخش سرای تار ما می آید آخر
این جهان ما شده ویرانه از ظلم ستمگر
بهر آبادانیش معمار ما می آید آخر
ای گروه منتظر با تزکیه آماده گردید
راحتِ روح و تن تبدار ما می آید آخر
منصب فرمانروایان جهانی هیچ و پوچ است
چون امیر و سید و سردار ما می آید آخر
این کویر خشک ما چون باغ جنت می شود
باغبان گلشن و گلزار ما می آید آخر
ای همه چشم انتظاران این شب تمام است
از افق آن یاور بیدار ما می آید آخر
گرچه شب تاریک و طولانی است اما عاشقان
با سحر خورشید شام تار ما می آید آخر
هر چه ما نالایقیم انوار اماآن امام
مهربان است و زپی دیدار ما می آید آخر